





تابلو نقاشی خط رندان سلامت میکنند از مولانا بر دیوار معرفت از چارگوش مدل 5587.1
6,000,000 16%
5,000,000 تومان
تابلو نقاشی خط رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند از مولانا در زمینه کاشی های دیوار معرفت تصویری از حضور در گرمای وجود
مقدمه: پردهگشایی از رقص واژه و رنگ در بوم هستی
در جهان بیکران هنر و ادبیات پارسی، شعر مولانا جلالالدین محمد بلخی، همچون خورشیدی فروزان، قرنهاست که دلها را روشن و جانها را گرم میدارد. کلمات او نه تنها ابزار بیان معنی، که خود موجوداتی زنده و رقصانند که در بوم هستی نقش جاودان میزنند. نقاشیخط، این هنر اصیل ایرانی-اسلامی، بستری شگرف برای تلاقی شعر و بصیرت است؛ جایی که خط، دیگر صرفاً ابزار نگارش نیست، بلکه پیکرهای پویا و احساسبرانگیز مییابد که با رنگ و فرم در هم میآمیزد تا معنایی فراتر از حروف را متجلی سازد. تابلوی نقاشیخطی که بر آن سخن میگوییم، با الهام از بیت شورانگیز مولانا، "رندان سلامت میکنند، جان را غلامت میکنند"، دعوتی است به سفری درونی و بیرونی؛ سفری در گرمای وجود، در زمینهای که یادآور کاشیکاریهای پرنقش و نگار عرفان ایرانی است، با رنگهایی که فریادگر عشق و شورند و خطوطی که در چرخشی بیانتها، سرِّ رندی و تسلیم را فاش میسازند. این تابلو، نه تنها اثری دیداری، بلکه مدخلی است به جهانی از معانی عمیق ادبی، فلسفی و عرفانی که در تار و پود هر ضربه قلم و هر انتخاب رنگ آن نهفته است. تفسیر این اثر، غواصی در اقیانوس مفاهیم مولاناست که با زبان بصری نقاشیخط به تجسم درآمده است.
بخش اول: شمسالشعور در کلام مولانا - رندی، سلام و غلامی
بیت "رندان سلامت میکنند، جان را غلامت میکنند" از مولانا، در عین ایجاز، دریایی از معانی را در خود جای داده است. برای درک عمیقتر تابلو، ابتدا باید به کالبدشکافی ادبی و مفهومی این مصرعها پرداخت:
۱. رندان: واژه "رند" در ادبیات عرفانی، معنایی بسیار فراتر از کژرفتار و لاابالی متداول دارد. رند در نگاه حافظ و مولانا، عارفی است که ظاهری ملامتی دارد، اما در باطن، واصل به حق و فارغ از قید و بندهای صوری است. او کسی است که حجابهای خودبینی و منیت را دریده، از نام و ننگ گذشته و در طریق عشق، سر از پا نمیشناسد. رند، به عالم صورت وقعی نمینهد و دل در گرو معنا و حقیقت دارد. رندی، حالتی از آزادی مطلق درونی است که از تسلیم راستین در برابر معشوق ازل حاصل میشود. رندان، جمع این عاشقان بیقید و شرطند که در سلوک خود، ظواهر را درهم شکستهاند و به گوهر رسیدهاند. آنها کسانی هستند که دنیا و مافیها در نظرشان بیارزش شده و تمام وجودشان وقف معشوق است.
۲. سلامت میکنند: "سلام" در این سیاق، صرفاً درود گفتن نیست، بلکه به معنای تسلیم، پذیرش بیچون و چرا و اظهار ارادت قلبی است. رندان، که آزادگان حقیقیاند، در مقابل چه کسی سر تسلیم فرود میآورند؟ در برابر معشوق مطلق، حضرت حق. سلام رندان، سلامی از سرِ عشق و آگاهی است، نه از سرِ اجبار و تکلیف. این سلام، اقراری است به عظمت و جمال معشوق و اعلام آمادگی برای فنا شدن در او. سلام آنها، سلامتیِ جان را در گرو تسلیم میداند؛ سلامتی از بیماریهای نفسانی و آفتهای خودپرستی.
۳. جان را غلامت میکنند: این مصرع اوج تسلیم و فداکاری رندان را نشان میدهد. "جان"، گرانبهاترین متاع هر انسان است؛ نفسِ حیات، خودآگاهی و هستی فردی. رندان، نه تنها با زبان، بلکه با تمام وجودشان، جان خود را نیز فدای معشوق میکنند. "غلام" بودن در این زمینه، نه به معنای بندگی ذلیلانه، بلکه به معنای عبودیت عاشقانه است. غلامِ معشوق بودن، نهایت افتخار و اوج آزادی است، چرا که بندگیِ حق، آزادگی از هر دو جهان است. رندان، جانِ خویش را که ارزشمندترین دارایی آنهاست، با کمال میل و اشتیاق در طبق اخلاص نهاده و تقدیم معشوق میکنند. این غلامی، عین سلطانی است در عالم معنا.
ارتباط دو مصرع: ارتباط بین دو مصرع، رابطهای منطقی و عرفانی است. تسلیم (سلامت میکنند) مقدمه و لازمه فداکاری جان (جان را غلامت میکنند) است. رندان، چون به مقام تسلیم و فنای خود رسیدهاند، جان برایشان بیارزش میشود در برابر وصال معشوق، لذا آن را با طیب خاطر فدا میکنند. این بیت، حالِ عاشقان وارستهای را به تصویر میکشد که در مسیر عشق، از هستی خویش گذشته و به وادی نیستی در هستی مطلق گام نهادهاند.
بخش دوم: کالبد هنری تابلو - تجسم عرفان در رنگ و فرم
تابلوی نقاشیخط مورد بحث، با بهرهگیری از زبان بصری، سعی در تجسم این مفاهیم عمیق مولوی دارد. عناصر بصری کلیدی این تابلو عبارتند از:
۱. زمینه شبیه کاشیکاری: کاشیکاری در هنر اسلامی، نمادی از بهشت، وحدت در کثرت و نظم الهی است. طرحهای هندسی و گیاهی کاشیها، تکرار الگوها و تنوع رنگها، همگی به نوعی بازتابدهنده جهان هستی به عنوان تجلیگاه صفات الهی است. استفاده از زمینه شبیه کاشیکاری در این تابلو، میتواند القاگر چندین مفهوم باشد: * مقام معشوق: زمزمه کاشیها میتواند اشارهای به بارگاه یا حضور معشوق ازل باشد که رندان در برابر آن سر تسلیم فرود میآورند. این زمینه، بستری است که رقص واژهها و جانفشانی رندان بر آن صورت میگیرد. * جهان هستی: کاشیکاری میتواند نمادی از جهان کثرت باشد که در آن، هر ذرهای نشانی از وحدت دارد. رندان در این جهان، باطنبین شده و ورای صورتها، حقیقت را میبینند و به معشوق میپیوندند. * نظم و زیبایی الهی: کاشیکاری با نظم دقیق هندسی و زیبایی خیرهکنندهاش، تجلی نظم و زیبایی حاکم بر هستی است که رند با درک آن، به آرامش و تسلیم میرسد. * فرهنگ و تاریخ: کاشیکاری بخشی جداییناپذیر از معماری و هنر ایران و جهان اسلام است و استفاده از آن، ارتباط تابلو را با ریشههای فرهنگی و تاریخی عرفان پیوند میدهد.
۲. رنگ طلایی و قرمز: انتخاب رنگها در نقاشیخط، صرفاً زیباییشناسی نیست، بلکه حامل معانی عمیق سمبلیک است. در این تابلو، ترکیب رنگ طلایی و قرمز از اهمیت ویژهای برخوردار است: * رنگ طلایی: رنگ طلایی در فرهنگهای مختلف، نماد نور الهی، معنویت، کمال، جاودانگی، ثروت معنوی و شکوه است. در این تابلو، رنگ طلایی میتواند اشارهای به نور حق، حضور الهی، ارزش بینهایت جانِ تسلیمشده و مقام والای رندان در درگاه معشوق باشد. این رنگ، گرمای حضور الهی و روشنایی معرفت را تداعی میکند. * رنگ قرمز: رنگ قرمز، رنگ عشق، شور، حیات، انرژی، فداکاری، خطر و در عین حال، مرکز و کانون است. در این تابلو، قرمز میتواند نمادی از عشق سوزان رندان به معشوق، شور و حال عارفانه آنها، گرمای وجود و حضوری که تجربه میکنند، و فداکاری و خون دل خوردن در راه وصال باشد. ترکیب قرمز با طلایی، تلاقی عشق پرشور و نور الهی را به تصویر میکشد؛ سوختن در آتش عشق برای رسیدن به نور جاودانگی. این دو رنگ در کنار هم، تجسمی از "گرمای وجود" هستند که در توصیف تابلو آمده است. گرمایی که هم فیزیکی است (رنگهای گرم) و هم معنوی (حرارت عشق و حضور).
۳. ریتم دوار و چرخان خطوط: خطوط در نقاشیخط، تنها حامل پیام متنی نیستند، بلکه خود فرمهایی هستند که احساس و حرکت را القا میکنند. ریتم دوار و چرخان خطوط در این تابلو، عنصری حیاتی در بیان معناست: * رقص سماع: چرخش، یادآور رقص سماع صوفیانه است که نمادی از حرکت عالم به دور محور وجود حق و فنا شدن ذرات وجود در مرکز وحدت است. این ریتم، تجسمی از شور و جذبه رندان در مسیر سلوک و چرخش آنها به دور کعبه مقصود است. * وحدت و اتصال: در هم تنیدن و چرخش خطوط، نمادی از وحدت و اتصال اجزا به یکدیگر و در نهایت، اتصال همه چیز به مبدأ هستی است. این ریتم، کثرت حروف و کلمات را در یک وحدت بصری جمع میکند و نشان میدهد که رندان چگونه در مسیر عشق، پراکندگیها را کنار گذاشته و به وحدت وجود میپیوندند. * بیقراری عاشقانه و حرکت دائمی: چرخش میتواند نمادی از بیقراری عاشقانه و حرکت دائمی سالک در راه رسیدن به وصال باشد. رند هرگز در یک جا آرام نمیگیرد و همواره در طواف کعبه دل است. * جریان انرژی: خطوط دوار و چرخان، حس جریان انرژی و حرکت حیاتی را القا میکنند؛ انرژی که از عشق سرچشمه میگیرد و جان رندان را به حرکت وامیدارد.
۴. طرح ساده و پر مفهوم: سادگی در هنر عرفانی، نشانه دوری از تعلقات و رسیدن به جوهر است. طرح ساده تابلو، به این معنی نیست که از جزئیات بیبهره است، بلکه به این معناست که از پیچیدگیهای ظاهری که مانع درک عمیق میشوند، پرهیز کرده است. سادگی در این تابلو، زمینه را برای تمرکز بر پیام اصلی فراهم میکند: پیام تسلیم، عشق و فداکاری. پر مفهوم بودن طرح نیز از همین سادگی ناشی میشود؛ هر خط، هر رنگ و هر فرم، بار معنایی عمیقی را حمل میکند که بیننده را به تأمل وامیدارد.
بخش سوم: تفسیر هنری-ادبی - رقص قلم و پرواز معنا
در این بخش، به چگونگی پیوند عناصر بصری با مفاهیم ادبی و عرفانی بیت مولانا در قالب نقاشیخط میپردازیم:
۱. کلمات به مثابه پیکرههای رقصان: در این تابلو، کلمات "رندان"، "سلامت میکنند"، "جان را" و "غلامت میکنند" از حالت صرفاً نوشتاری خارج شده و به پیکرههایی پویا و رقصان تبدیل میشوند. خطوط نستعلیق یا شکسته نستعلیق (بسته به سبک هنرمند) با کششها، دَوَرانها و قوسهای خود، حالت و احوال رندان را به تصویر میکشند. حروف "ر" و "ن" در "رندان" میتوانند با چرخشهای خود، نمادی از آزادی و بیقیدی آنها باشند. "سلامت میکنند" با کشیدگیها و اتصال حروف، حس تسلیم و پیوستگی با معشوق را القا میکند. "جان را غلامت میکنند" با در هم تنیدگی و پیچشها، شدت فداکاری و فنای جان را نشان میدهد. ریتم دوار، تمام این کلمات را در بر گرفته و آنها را در یک حرکت کلی و هماهنگ قرار میدهد، گویی کلمات نیز همراه با رندان در سماعاند.
۲. رنگها در خدمت بیان عاطفه و معرفت: رنگ طلایی و قرمز، تنها برای زیبایی به کار نرفتهاند، بلکه حامل عمیقترین عواطف و عالیترین معارف هستند. طلایی، نور معرفت را میتاباند و قرمز، حرارت عشق را میسوزاند. ترکیب این دو، حالتی از "سوختن در نور" یا "نورانی شدن از طریق سوختن" را تداعی میکند. رندان با عشق (قرمز) جان خود را فدا میکنند تا به نور (طلایی) وصال دست یابند. زمینه کاشیکاری با رنگهای گرم، گرمای وجود و حضور را محسوستر میکند و تضاد یا هماهنگی رنگ خطوط با زمینه، لایههای مختلفی از معنا را آشکار میسازد. شاید حروف با رنگ طلایی بر زمینه قرمز، درخشیدن نور حقیقت را در کوره عشق نشان دهد، یا برعکس، خطوط قرمز بر زمینه طلایی، شدت عشق را در بستر نور الهی بیان کند.
۳. زمینه کاشیکاری به مثابه بستر تجلی: زمینه کاشیکاری، صحنهای است که این رقص کلمات و رنگها بر آن اجرا میشود. این زمینه، حالتی از قداست و عظمت را القا میکند و نشان میدهد که عمل رندان (سلام و غلامی) در فضایی متعالی و روحانی رخ میدهد. طرحهای کاشی، میتوانند به صورت انتزاعی درآمده باشند و با ریتم خطوط در هم آمیزند، به طوری که مرز میان زمینه و خطوط محو شده و هر دو در یک کلیت واحد حل شوند. این ترکیب زمینه و خط، میتواند نمادی از وحدت وجود باشد؛ اینکه جهان هستی (کاشیکاری) از تجلی کلام الهی (خطوط) پدید آمده است و رندان با فنای خود در این وحدت محو میشوند.
۴. ترکیببندی کلی: وحدت در کثرت: ترکیببندی تابلو با ریتم دوار و در هم تنیده خطوط بر زمینه کاشیکاری، اصل وحدت در کثرت را به زیبایی نمایش میدهد. کثرت حروف، کلمات و طرحهای زمینه، در یک وحدت کلی و هماهنگ به نام تابلو جمع شدهاند. این همان تجربهای است که رندان درک میکنند؛ دیدن وحدت در کثرت جهان و فنا شدن در آن وحدت. فرم کلی تابلو، شاید به صورت یک دایره یا مرکزیت مشخص نباشد، اما حس چرخش و حرکت به سمت یک مرکز پنهان در آن وجود دارد که همان قطب عالم هستی، یعنی معشوق است.
بخش چهارم: تفسیر مفهومی و فلسفی - از فنا تا بقا در گرمای حضور
تابلو نقاشیخط "رندان سلامت میکنند، جان را غلامت میکنند" فراتر از یک اثر هنری زیبا، دروازهای است به مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در اندیشه مولانا و تصوف:
۱. فلسفه رندی و آزادی: رندی در نگاه مولانا، نه بیبندوباری، که نهایت آزادی از قیدهای مادی و نفسانی است. رند، کسی است که "خودی" را فدا کرده و به "بیخودی" رسیده است. این بیخودی، عین خودآگاهی الهی است. تابلو با رنگهای گرم و خطوط پرشور، حس این آزادی و رهایی را القا میکند. ریتم دوار، نمادی از رهایی از خط مستقیم و مقید زندگی مادی و ورود به عالم سیّال و بیقید عرفان است. زمینه کاشیکاری، شاید قیدهای جهان صورت را نشان دهد که رند با رقص و سماع (ریتم دوار خطوط) از آن رها میشود.
۲. تسلیم و رضا به مثابه کمال: "سلامت میکنند" اشاره به مقام تسلیم و رضاست. در فلسفه عرفان، تسلیم در برابر اراده الهی، نه ضعف، که نهایت قدرت است. این تسلیم، از سرِ معرفت به علم مطلق و حکمت بیمنتهای حق تعالی ناشی میشود. رند با تسلیم، سلامت جان خود را تضمین میکند؛ سلامتی از اضطرابها، ترسها و تعلقات دنیوی. تابلو با نمایش این "سلام"، حالتی از آرامش عمیق را در پس شور و حرکت اولیه القا میکند؛ آرامشی که از پذیرش کامل مشیت الهی حاصل میشود.
۳. فلسفه جان و فداکاری: "جان را غلامت میکنند" به فلسفه جان و جایگاه آن در عرفان اشاره دارد. جان، ودیعهای الهی است که در کالبد انسان قرار داده شده است. رند، ارزش حقیقی این ودیعه را درک میکند و آن را در راه صاحب اصلیاش فدا میکند. این فداکاری، نوعی بازگشت به اصل و اتحاد با مبدأ است. رنگ طلایی در تابلو میتواند نمادی از ارزش الهی جان باشد که رند آن را فدا میکند. قرمز، شدت این فداکاری و سوختن در راه معشوق را نشان میدهد.
۴. گرمای وجود و حضور: توصیف تابلو به عنوان تصویری از "حضور در گرمای وجود"، مفهومی کلیدی است. "گرمای وجود" میتواند به دو معنا تفسیر شود: * گرمای عشق الهی: عشقی که از سوی معشوق بر دل سالک میتابد و او را به وجد و حرکت وامیدارد. * حضور معشوق در جان سالک: مقام وصال و اتحاد که در آن، سالک حضور معشوق را با تمام وجودش حس میکند و جانش از گرمای آن حضور شعلهور میشود. رنگهای گرم (طلایی و قرمز) و ریتم پویا و دوار خطوط، مستقیماً این "گرمای وجود" و "حضور" را به تصویر میکشند. زمینه کاشیکاری نیز میتواند فضای این حضور الهی باشد. این تابلو، حالتی از غرق شدن در دریای بیکران وجود معشوق را القا میکند.
۵. فنا و بقا: فدا کردن جان در راه معشوق (غلامت میکنند)، به مفهوم فنا در عرفان اشاره دارد. فنا، نابودی هستی خودی در هستی مطلق الهی است. اما این فنا، عین بقاست؛ بقا بالله. رند با فنای خود، به بقای ابدی در حق دست مییابد. ریتم دوار میتواند نمادی از چرخه فنا و بقا باشد؛ حرکت مداوم از خود به سوی حق و بازگشت به خود با نور حق. ترکیب رنگها نیز میتواند این مفهوم را بیان کند؛ قرمز (فنا، سوختن) منجر به طلایی (بقا، نورانی شدن) میشود.
۶. وحدت وجود: تمام عناصر بصری و مفاهیم شعری در این تابلو به سوی مفهوم وحدت وجود رهنمون میشوند. زمینه و خطوط در هم میآمیزند، رنگها در یکدیگر حل میشوند و کلمات در یک ریتم واحد میرقصند. این وحدت بصری، بازتابی از این حقیقت فلسفی است که همه چیز از اوست و به سوی او بازمیگردد و در نهایت، کثرت جهان در وحدت ذات باری تعالی فانی میشود. رندان با تسلیم و فدای جان، به این مقام وحدت نائل میشوند.
بخش پنجم: دعوت به تأمل - پنجرهای به عالم معنا
این تابلوی نقاشیخط، بیش از آنکه صرفاً برای دیده شدن باشد، برای تأمل و تدبر خلق شده است. هنرمند با ترکیب هوشمندانه شعر مولانا و زبان بصری، مخاطب را به سفری درونی دعوت میکند.
۱. تأمل بر مفهوم رندی در عصر حاضر: در دنیای پر زرق و برق و مقید امروز، مفهوم رندی مولوی چه جایگاهی دارد؟ آیا میتوان در عین زندگی در جهان مدرن، به رندیِ عارفانه دست یافت؟ تابلو این سؤال را در ذهن بیننده مطرح میکند و او را به بازنگری در قید و بندهای درونی و بیرونی خود وامیدارد.
۲. تأمل بر مفهوم تسلیم و اختیار: اگر رندان سلامت میکنند، این تسلیم در کجای دایره اختیار انسان قرار میگیرد؟ آیا تسلیم به معنای سلب اختیار است یا عین اختیار راستین؟ بیت و تابلو، این پارادوکس عرفانی را به زیبایی به نمایش میگذارند و بیننده را به تفکر در رابطه جبر و اختیار دعوت میکنند.
۳. تأمل بر ارزش جان و معنای فداکاری: در دنیایی که جان انسان گاهی بیارزش میشود، مفهوم "جان را غلامت میکنند" چه معنایی پیدا میکند؟ فداکاریِ رند، چه تفاوتی با از خود گذشتگیهای معمول دارد؟ این تابلو، ارزش متافیزیکی جان را یادآوری میکند و فداکاری را در بالاترین سطح آن، یعنی فداکاری در راه معشوق ازل، مطرح میسازد.
۴. تجربه گرمای وجود: تابلو با رنگها و فرمهای خود سعی در القای حس "گرمای وجود" دارد. آیا بیننده میتواند از طریق تماشای تابلو، بخشی از این تجربه عرفانی را حس کند؟ این تابلو، دعوتی است برای گشودن دریچههای ادراک به سوی تجربههای متعالی که فراتر از حواس پنجگانه قرار دارند.
۵. هنر به مثابه ابزار معرفت: این تابلو نشان میدهد که هنر، به ویژه نقاشیخط، میتواند ابزاری قدرتمند برای انتقال مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی باشد. ترکیب زیبایی بصری با عمق معنا، اثری خلق میکند که هم چشم را مینوازد و هم عقل و دل را به تفکر وامیدارد. بیننده با تأمل در این تابلو، نه تنها از زیبایی آن لذت میبرد، بلکه به لایههای پنهان معنا دست مییابد.
نتیجهگیری: تابلویی که نفس میکشد
تابلوی نقاشیخط "رندان سلامت میکنند، جان را غلامت میکنند" با بهرهگیری هنرمندانه از رنگ، فرم، و بافت، به تجسم بصری یکی از عمیقترین ابیات مولانا دست یافته است. این تابلو، صرفاً نمایش کلماتی بر بوم نیست، بلکه خود موجودی زنده است که نفس میکشد و با بیننده سخن میگوید. زمینه کاشیکاری، بستری استوار و در عین حال پرنقش و نگار برای رقص واژهها؛ رنگهای طلایی و قرمز، فریادگر عشق و نور و گرمای حضور؛ و ریتم دوار و چرخان خطوط، نمادی از حرکت بیوقفه جان عاشق در مسیر وصال.
این اثر، تفسیری چندوجهی از شعر مولانا ارائه میدهد؛ تفسیری که در آن، مفاهیم ادبی رندی و غلامی، با زبان بصری هنر در هم آمیخته و ابعاد مفهومی و فلسفی تسلیم، فداکاری، فنا، بقا و وحدت وجود را در پرتو "گرمای وجود" روشن میسازد. تابلو، بیننده را به تأملی عمیق بر معنای زندگی، عشق و حقیقت دعوت میکند و پنجرهای رو به عالم بیکران عرفان میگشاید. تماشای این اثر، نه تنها تجربهای زیباییشناختی، بلکه سفری روحانی است که در آن، جان با کلمات و رنگها همراه میشود و در رقص دوار هستی، به گرمای حضور مطلق نزدیکتر میگردد. این تابلو، شاهدی است بر قدرت بیانتهای هنر و شعر در بیان ناگفتنیها و کشاندن انسان به سوی معانی متعالی. هنرمند در این اثر، نه تنها خطاط و نقاش، که مترجم احساس و اندیشه مولاناست به زبانی که چشمها نیز آن را میفهمند و دلها از آن به وجد میآیند. این تابلو، تبلور عینی این سخن مولاناست که: "شرح شمس الحق تبریزی مکن / هین خموش و در خموشی آن نگر". در این خموشی بصریِ خط و رنگ، دریایی از شرح و تفسیر نهفته است که هر بینندهای به قدر ظرفیت خویش از آن بهرهمند میشود.
مجموعه تابلوهای گالری چارگوش با بیش از یک دهه خلق آثار هنری تلاشی است برای ارتقای زبان بیان هنر ایران زمین. این آثار دارای فضا سازی های عمیق و مجموعه بسیار گسترده ای از طرح های زیبای مفهومی و اورینتال فارسی با الهام از سروده های اساطیر ادبی ایران زمین، تلفیقی از عشق و فضای لامتنهیست از نور بسوی زیبایی ... این آثار با تکنیک دیجیتال طراحی و با چاپ بسیار نفیس پنجره ای متفاوت از انتخاب طرح و هنر پارسی را به مردم هنردوست ایران زمین تقدیم نموده اند.